همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنان تفاوتهای آشکاری وجود دارد. تا سالها پژوهشگران حوزه هوش و توانایی ذهنی، معتقد بودند یک عامل کلی یا عمومی وجود دارد که برای موفقیت در همهی زمینهها شرط لازم است. آنها این عامل را عامل کلی (g) نامیدند و باور داشتند که این عامل در همهی فعالیتهای ذهنی و رفتارهای هوشمندانه نقش کلیدی و تعیینکننده دارد.
اما در سال 1993 هاوارد گاردنر، نظریه هوش چندگانه را برای مقابله مستقیم با به قول خودش دیدگاه «کلاسیک» هوش (که آن را همان تفکر منطقی میدانست) تدارک دید. او بر اساس مشاهداتش به این نتیجهگیری رسید که نه یک توانایی ذهنی زیربنایی یا عامل عمومی (g) هوش، بلکه چند هوش وجود دارد که به صورت ترکیبی عمل میکنند. در حقیقت، این وجود هوشهای چندگانه است که آدمی را قادر میسازد نقشهای بسیار گوناگونی از قبیل فیزیکدان، کشاورز، هنرمند، قهرمان المپیک و ساحر! در پیش گیرد.
آزمون هوش گاردنر، توسط رابرت پنوارن تهیه شده است و دارای 8 زیر مقیاس شامل: کلامی، منطقی-ریاضی، دیداری- فضایی، موسیقیایی، بدنی-جنبشی، میان فردی، درون فردی و طبیعتگرایانه است. این آزمون 80 عبارت دارد که هر 10 عبارت، یکی از انواع هوش مطرحشده توسط گاردنر را اندازه میگیرد.
این آزمون ابزار مناسبی برای گزینش و استخدام نیروی انسانی در سازمانها و ادارات است.
همچنین این آزمون در هدایت تحصیلی دانشآموزان دبیرستانی نیز کاربرد فراوانی دارد.