خشم پاسخی طبیعی است به احساس مورد حمله قرار گرفتن، فریب خوردن، دلسردی و یا مواجه با بیعدالتی. همهی افراد گاهی عصبانی میشوند - در واقع این بخشی از انسان بودن ماست. خشم همیشه هیجان "بدی" نیست و در مواقعی میتواند برای ما مفید باشد. برای مثال تجربه خشم در مورد بعضی موضوعات میتواند:
به ما کمک کند تا در مواقع خطر، با انرژی مضاعفی که ایجاد میکند از خودمان محافظت کنیم.
خشم تنها زمانی تبدیل به مشکل میشود که برای شما یا اطرافیانتان آسیب زننده باشد در مواقعی که:
اگر نحوه رفتار شما در موقعیتهایی که هیجان خشم را تجربه میکنید، باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی شخصی یا نحوه ارتباط تان با دیگران شده است، آموختن روشهایی برای مدیریت خشم و توجه بیشتر به گزینههای درمانی و حمایتی میتواند برای شما بسیار مفید باشد.
"انگار که گلولهای از آتش در سینهی من زبانه میکشد و هنگامی که از دهان من پرتاب میشود تمام انسانهای اطراف من را میسوزاند."
اینکه شما در هنگام بروز خشم چگونه آن را ابراز میکنید، بستگی به میزان توانایی شما در شناسایی و کنار آمدن با احساساتتان دارد و اینکه شما یاد گرفتهاید چگونه آن را نشان دهید. بروز خشم در افراد مختلف به یک شکل نیست،
برای مثال چند نمونه از بروز غیرمفید خشم که ممکن است شما آموخته باشید نشان دهید عبارتاند از:
اگر شما متوجه شدید که نحوه بروز خشمتان بیرونی و با پرخاشگری و خشونت همراه است، این موضوع میتواند برای اطرافیان شما بسیار مخرب و آسیب زننده باشد_ به ویژه کودکان؛ و نیز عواقب بسیار جدی داشته باشد: ممکن است موقعیت شغلی شما را به خطر بیندازد یا تبعات قانونی داشته باشد. در این شرایط بهتر است که از یک متخصص کمک بگیرید.
با وجود این، حتی اگر هیچگاه خشم شما تبدیل به خشونت و پرخاشگری بیرونی نشده و صدای شما هرگز بلند نشده، ممکن است بعضی از واکنشهای ناسالم خشم را در خود شناسایی کرده باشید که برای شما دردسرهایی ایجاد کرده است.
خشم یک مشکل برای سلامت روانی ما نیست- بخش طبیعی از حیات ماست. با وجود این:
"خشم من اغلب به دنبال دورهای از افسردگی بروز میکند، بیزاری از خود و قطع ارتباط با اطرافیان. من از خودم متنفرم و بارها به خودکشی فکر کردهام."
تجربه شدید خشم به صورت مرتب یا برای مدتی طولانی نیز میتواند سلامت جسمی را به خطر بیندازد و در انواع بیماریها نقش داشته باشد مثل:
اگر شما به طور مرتب افکار مزاحم و ناراحتکننده خشونتآمیز به سراغتان میآید که ناخواستهاند و توانایی کنترل آنها را ندارید (مثل فکر و نگرانی راجب اینکه شاید به دیگران آسیب برسانید و یا ارتکاب قتل و تعرض جنسی...)، میتواند نشانهای از اختلال وسواسی-جبری باشد نه خشم.
تجربه افکاری نظیر این میتواند بسیار اضطراب زا و دلهرهآور باشد اما مهم است به یاد داشته باشید که: تنها به این خاطر که اینگونه افکار به سراغتان میآید به معنی عمل کردن مطابق آنها نیست.