طبیعت ما انسانها به گونهای است که هر لحظه تلاش میکنیم از ناخوشی و رنجها دور باشیم و در مقابل، لذت و خوشی را در زندگی به حداکثر برسانیم. رفتارهای اجتنابی (مانند تنبلی، بهانهجویی، به تعویق انداختن کارها و ...) روشهایی هستند که ما معمولاً در جهت فرار از تجربه اضطراب و ترس از شکست به آنها متوسل میشویم، حتی اگر آن رفتار ضروری و به نفع ما باشد. احتمالاً برای شما نیز پیش آمده که راههای مختلفی را برای اجتناب از تجربه برخی احساسات ناخوشایند امتحان کرده باشید.
برای مثال:
در اینگونه موقعیتها، اجتناب از کاری که چالشبرانگیز است و در دل شما اضطراب ایجاد میکند، موجب میشود در کوتاه مدت احساس خوشایندتری داشته باشید ولو اینکه در درازمدت اوضاع شما را بدتر کند. استفاده از رفتارهای اجتنابی، مسئلهای انسانی و کاملاً قابلدرک است اما همین موضوع ما را از یک زندگی رضایتبخش، پویا و پر معنا محروم میکند.
ارزشها دلایلی هستند که ما انسانها را با وجود ناملایمات، سختیها و سدها به حرکت وامیدارند و حرکت در جهت آنها، به ما یک زندگی رضایتبخش، چالش انگیز و پر معنا را به ارمغان میآورد. رفتاری که در خدمت ارزشهاست، تحمل رنج ناملایمات مسیر را راحتتر میسازد و به تعبیری دیگر «کسی که چرایی برای زندگی داشته باشد، با هر چگونه ای خواهد ساخت».
ارزشهای زندگی ما همچون قطبنما عمل میکنند، آنها به ما نشان میدهند که از بین بینهایت انتخاب موجود، کدام یک را انتخاب کنیم تا بیشترین هماهنگی را با خواستهها و زندگی ما داشته باشد. به همین دلیل یکی از مهمترین کارهایی که در زندگیمان باید انجام دهیم، تعیین و مشخص کردن ارزشهای زندگی است. انسان زمانی بیشترین احساس رضایت و خوشبختی را دارد که مطابق با ارزشها و اعتقاداتش زندگی کند.
ارزشها انتخابهایی پیوسته هستند
ارزشها، هدف نیستند بلکه انتخاباند!
سخن ما این نیست که مادامی که شما مسیر (ارزش) خود را بیابید، تمام موانع از سر راه شما برداشته خواهد شد و دیگر ناملایمات و ناکامی تجربه نخواهید کرد؛ بلکه در مسیر ارزشها گاهی پیش میآید از راه منحرف شوید و این موضوع کاملاً طبیعی و قابل انتظار است؛ اما چیزی که مهم است، توانایی شما در شناسایی حرکت در بیراههها و تغییر مسیر در جهت ارزشها است؛ بنابراین موضوع انتخاب ارزشها، فرایندی پیوسته و پویا است. فرایندی که انسان باید هر لحظه از خود سؤال کند «آیا رفتار من در جهت ارزشهاست یا خیر؟».
ارزشها الزامات نیستند
هنگامی که ما میخواهیم ارزشهای خود را جستجو کنیم، معمولاً ارزشهایی را مییابیم که خانواده، استانداردهای جامعه یا تجربیات کودکی آنها را به ما آموختهاند و یا تحمیل کردهاند. بسیاری از ما، از قواعدی پیروی میکنیم که آموختهایم برای اجتناب از طرد شدن از سوی اطرافیانمان، باید تابع آنها باشیم. این اقدامات قوانین نانوشتهای است که محیط ما را ملزم به اطاعت از آنها میکند و لزوماً هم بد نیستند اما ممکن است کمتر خودانگیخته و برای ما اساسی باشند. در حقیقت ارزشها انتخابهای شخصی هستند که هر کسی متفاوت از دیگران میتواند در آنها احساس سرزندگی و رضایت کند و هیچ ارزشی بهتر یا بدتر از دیگری نیست.
ارزشها وابسته به سن، وضعیت اقتصادی، قدرت بدنی یا زمان نیستند
و اگر باشند دیگر ارزش نیستند. ارزشها وابسته به شرایط خاص یا نیازمند اتفاق منحصر به فردی نیستند. به ارزشها میتوان در هر شرایط و زمان و مکانی متعهد بود. حتی اگر شما 90 سالتان باشد نیز میتوانید در جهت ارزشتان قدم بردارید.
ارزشها با اهداف متفاوتاند
اگر از شما سؤال کنیم که «چه چیزی برای شما مهم است» و یا «دوست دارید چه تیپ انسانی باشید و در زندگی برای چه چیزی تلاش کنید» پاسخ شما چه خواهد بود؟
اکثر افراد در پاسخ به این سؤالات، اهداف خود را بیان میکنند تا ارزش را. برای مثال میگویند «میخواهم موفق باشم»، «پولدار باشم»، «با فرد مورد علاقه ام ازدواج کنم» و پاسخهایی از این قبیل. در حقیقت اینها هدف هستند- موضوعاتی که میتوان به آنها دست یافت یا به پایان رساند؛ درحالیکه ارزشها، مسیرهایی هستند که ما همواره میخواهیم در جهت آنها حرکت کنیم. ما هر لحظه میتوانیم با ارزشهایمان زندگی کنیم اما ارزشها هیچ پایان و انتهایی ندارند.
یک مثال ساده برای روشنتر شدن موضوع، تفاوت میان «یافتن یک همسر ایده آل» و «حمایت یا عشق ورزیدن به انسانی دیگر» است. حمایت یا عشق ورزیدن یک ارزش است، یک جریان همیشگی که هیچ انتها و پایانی برای آن نمیتوان تصور کرد؛ اما یافتن همسر ایده آل، یک هدف است. میتوان به آن دست یافت و از جدول اهداف خود خط زد. حتی اگر شما ارزش حمایت و عشق ورزیدن را نیز کنار بگذارید باز هم میتوانید به هدف خود دست پیدا کنید!
اکنون به چند مثال دیگر اشاره میکنیم. کاهش 10 کیلو وزن یک هدف است و حفظ سلامتی یک ارزش. تلاش برای آسایش و راحتی خانواده خود یک ارزش است و خریدن یک خانه بزرگ و زیبا یک هدف. توقف انتقاد و سرزنش همسر یک هدف است و پذیرش، درک و همدلی با دیگران یک ارزش.
نکته تأملبرانگیز و مهم آنکه، ما انسانها ممکن است مواقعی در دستیابی به اهدافمان شکست بخوریم و با ناکامی روبرو شویم اما همیشه و در هر شرایطی قادریم در جهت ارزشهای خود حرکت کنیم و این کلید رضایتمندی است، نه صرف دستیابی به اهداف.
بنابراین ارزشها:
و اهداف:
افرادی که در زندگی برای فعالیتهای شخصی و حرفهای خود هدفی را تعیین میکنند، دستاوردهای بیشتری داشته و به پیشرفتهای بیشتری دست مییابند. کاملاً روشن است که افرادی که میدانند به کجا میروند، شانس بهتری دارند که زودتر به مقصد برسند.
اگر شما مقصد خود را ندانید، احتمال این خطر وجود دارد که ساعتها و روزها بروید ولی به دور خود بچرخید؛ یعنی اینکه شما در زندگی حضور دارید، ولی رشد و ترقی نمیکنید، چرا که هدف معین نیست.
نکته کلیدی در موضوع هدفگذاری این است که داشتن هدف به تنهایی کافی نیست. در حقیقت دستیابی به هدف ممکن است به طور موقت احساس خوبی به شما دهد اما به تنهایی کافی و رضایتبخش نیست.
هدف زمانی معنا پیدا میکند که با یک ارزش گره خورده باشد. هنگامی که ما به هدفی نائل میشویم که با نظام ارزشی ما – یعنی آنچه برای ما مهم و ارزشمند است- هماهنگ است، در زندگی احساس خشنودی و رضایتمندی قلبی و ذهنی عمیق را تجربه میکنیم.
اهداف مبتنی بر ارزشهای فردی، به رفتار و عملکردهایی میانجامد که تجلی کامل هستی و هویت ماست. دستیابی به این اهداف به شادکامی و خشنودی مینجامد که همواره به دنبالش بودهایم. هرچه بیشتر اهداف ما در جهت ارزشهایمان باشد، رضایت و سرزندگی بیشتری تجربه خواهیم کرد و این یک زندگی بالنده و شکوفا را برایمان به ارمغان میآورد.
مثال:
وقت بیشتری با فرزندم بگذرانم. (کلی و نامشخص)
رابطهام را با مادرم یا همسرم بهتر کنم. (کلی و نامشخص)
چه مقدار؟ چه مدت؟ و...
باید هدف را به صورت کمی شده بیان کنیم تا در پایان سال (برای مثال) بتوانیم ارزیابی کنیم که آیا کار انجامشده یا نه.
مثال:
تا 5 سال دیگر ثروتمند شوم. (غیرقابل اندازهگیری)
هرچه زمان رسیدن به هدف معقولتر و کوتاهتر باشد، برای دستیابی به آن تمرکز و تلاش بیشتری خواهد شد. هدف بدون چارچوب زمانی بیمعناست و هنوز هدف نیست یک رویاست؛ مانند مسابقهی فوتبالی است که انتها و پایان مشخصی ندارد و نمیدانیم پس از چند دقیقه یا چند ساعت یا چند گل رد و بدل شدن، بازی به اتمام میرسد! و نمیدانیم که چه کسی برنده شده است و نتیجه بازی چیست!
هدف سالانه: ورزش یوگا 4 بار در هفته و کاهش وزن تا 15 کیلو.
هدف فصلی: پیادهروی روزانه 20 دقیقه و 4 کیلو کاهش وزن در 3 ماه.
هدف ماهانه: سه روز باشگاه در هفته و 1.5 کیلو کاهش وزن در هر ماه.
جملات ساده و کامل، آنچه را میخواهیم به سادگی بیان میکنند. فعل، آنچه را باید انجام شود ذکر میکند و آنچه واقعاً و دقیقاً میخواهیم به دست آوریم را به روشنی توصیف میکند.
مثال:
گرفتن- دادن- بخشیدن- انتخاب کردن- ساختن- تمرین کردن- ملاقات کردن و ...
شروع جملات با افعال مثبت، به کوششهای ما جهت میبخشند.
اهداف فرایندی، اقداماتی هستند که ما را به سوی هدف هدایت میکنند.
مثال:
15 کیلو کاهش وزن (هدف مبتنی بر نتیجه).
هر روز بین 15 تا 20 دقیقه بدوم (هدف مبتنی بر فرایند).
بهبود بخشیدن رابطه با همسرم (هدف مبتنی بر نتیجه).
هر روز 20 دقیقه به اتفاقات روزانه او گوش دهم (هدف مبتنی بر فرایند).
هدف ما:
هر انسانی حتماً چیزهای ارزشمندی دارد حتی اگر مسیرش را گم کرده و از جاده خارج شده باشد، حتی اگر نتواند با کلام بیان کند چه چیز برایش ارزش دارد و حتی اگر فعالیت ارزشمندش را رها کرده باشد.
ما به شما کمک خواهیم کرد تا ارزشهای اساسی زندگی خود را بیابید و در جهت آنها هدفگذاری کنید.
قدم اول: پرسشنامه شناسایی ارزشها
ارزشها، قطبنمای شما در زندگی هستند. شناسایی آنها نخستین قدم در جهت یک زندگی رضایتبخش، چالش انگیز و پر معنا است.
در این بخش، سؤالهایی مطرح شده است که به شما کمک میکند تا چیزهایی را که واقعاً در زندگی برایتان مهم هستند، پیدا کنید. برای فکر کردن به هر یک از این سؤالها کمی وقت بگذارید و سپس شروع به پاسخ دادن به آنها کنید.
چنانچه در انتهای این بخش همچنان در شناسایی ارزشها دچار ابهام بودید و یا ترجیح میدهید با راهنمایی کارشناس ارزشهای خود را بیابید، پیشنهاد میکنیم به این قسمت... رجوع کنید.
..............................................................................................................
..................................................................................................................................
.............................................................................................................
.................................................................................................................................
...........................................................................................................
................................................................................................................................
.....................................................................................................................................
........................................................................................................................................................
...............................................................................................................................
.....................................................................................................................................................
............................................................................................................................................
..........................................................................................................................................................................
..........................................................................................................................
........................................................................................................................................
..........................................................................................................................
........................................................................................................................................
.....................................................................................................................
..................................................................................................................................................
.................................................................................................................
.....................................................................................................................................................
قدم دوم: مراقبه برای یافتن ارزشها
مراقبه اول
حضور خودتان را در اتاق یا محیط احساس کنید. به حالت بدن خود، آگاه باشید و سنگینی بدنتان را روی صندلی یا زمین احساس کنید.
به تنفس خود توجه کنید و از دم و بازدمهایتان آگاه باشید. به حرکت شکم و قفسه سینه در هنگام تنفس آگاه باشید.
اکنون از شما میخواهم به موقعیت، شرایط یا دورهای از زندگی خود فکر کنید که احساس میکنید دقیقاً همان جایی بودید که همیشه میخواستید. تجربهای ارزشمند و معنادار که کاملاً در آن حالت، احساس سرزندگی میکردید. احتمالاً چنین موقعیت یا زمانی برای شما با حس امنیت، خوشبختی و رضایت بسیار همراه بوده است. شرایطی که در آن کاملاً با خود واقعیتان یکی شدهاید.
ممکن است چیزی باشد که اخیراً رخ داده یا شاید مربوط به زمانهای خیلی عقب تر باشد اما مقطعی از زمان است که وقتی به آن فکر میکنید، وجودتان سرشار از گرمی و امنیت میشود... احساس وجود و سرزندگی
از شما میخواهم که چنین موقعیت یا خاطرهای را انتخاب کنید و نگاهی دقیقتر به آن بیندازید. لزومی ندارد که مهمترین اتفاق یا شادترین لحظهی زندگیتان باشد... حتی میتواند چیزی کاملاً ساده باشد.
به خودتان اجازه دهید تا برای لحظاتی برگردید به همان نقطه.... لحظات آرامش، امنیت و گرمی.
خود را غرق در آن لحظه کنید و اجازه دهید تمام جسم شما را در بر گیرد و آن را مشاهده کنید.
ممکن است در این حالت احساس غم به سراغ شما بیاید، اگر چنین شد به احساس غم خود اجازه حضور و به آن فضا دهید. نگران نباشید در مسیر درستی هستید.
اگر احساس امنیت و رضایت میرود و میآید نیز هیچ اشکالی ندارد.
از فشار آوردن به خود برای حفظ حس رضایت پرهیز کنید... تنها موقعیت را مشاهده کنید.
اکنون این فکر را به کناری بگذارید و اجازه دهید که به آرامی در فضای ذهنتان محو شود. مراقبه در حال اتمام است. هشیاری خود را به زمان حال برگردانید، به بدن خود در حالت دراز کش یا نشسته آگاه باشید و سپس چند دم و بازدم خود را دنبال کنید. اکنون میتوانید چشمان خود را باز کنید.
مراقبه دوم
لطفاً بدن خود را در وضعیت راحتی قرار دهید و چشمان خود را بسته یا نیمهباز بگذارید. حضور خود را در اتاق احساس کنید و از فشار بدن بر روی صندلی یا زمین آگاه باشید. اکنون آگاهی خود را به تنفستان ببرید و چند دم و باز دم را دنبال کنید.
در این مراقبه برای شما موقعیتی را توصیف خواهم کرد که شما باید سعی کنید آن را مجسم کنید.
تصور کنید که در زمانی نه چندان دور، شاید چند ماه بعد از امروز.... در شرایطی که کارهای خود را به نحو احسنت انجام دادهاید و همه چیز بر وقف مرادتان بوده.
خانواده، دوستان و همکاران شما، مهمانی را به پاس زحمات شما ترتیب میدهند. تصور کنید که بعد از این مهمانی قرار است شما به یک سفر بسیار طولانی بروید و شما تنها میتوانید افراد بسیار نزدیک خود را به این سفر ببرید؛ بنابراین زمان زیادی باید بگذرد تا افراد این مهمانی را دوباره ملاقات کنید. جایی که میروید اهمیتی ندارد، مهم آن است که افراد مهمانی را برای مدتی نخواهید دید. حالا تمام افرادی را که در زندگی شما مهم، تأثیرگذار و یا جایگاه ویژهای دارند را به خاطر آورید. آنها این مهمانی بزرگ را برای شما ترتیب دادهاند. آنها خواستهاند شما را قبل از سفر ملاقات کنند و خاطرات مشترک با شما را دوباره زنده کنند.
سعی کنید این مهمانی خداحافظی را با تمام جزئیات تجسم کنید. کجا هستید؟ چه کسانی در مهمانی حضور دارند؟ حال و هوای مهمانی چگونه است؟ چه احساسی در این مهمانی دارید؟
بعد از مدتی در این مهمانی بزرگ، افراد شروع به سخنرانی میکنند. سخنرانیها در مورد احساسی است که مهمانان به شما دارند و اهمیتی است که شما در زندگی آنها دارید. اولین نفر، همسر یا نزدیکترین انسان به شماست. دوست دارید این انسان خاص، چه چیزهایی در مورد شما بگوید؟ دربارهی چه تجربیات مشترکی با شما، در جمع صحبت کند؟ شما آزادید که هرچه علاقه دارید از دهان این انسان خاص بشنوید را تجسم کنید. حتی اگر تاکنون اتفاق نیفتاده و هیچگاه نیز اتفاق نیفتد. به این فکر نکنید که این انسان در واقعیت ممکن است چه چیزهایی در مورد شما بگوید، بلکه چیزهایی که دوست دارید بشنوید را تجسم کنید. گوش دهید و به خاطر بسپارید که چه میگوید... آیا یک یا دو عبارت کلیدی دربارهی شما وجود دارد که محور صحبتهای آن شخص خاص است؟
اکنون فرزند شما یا کودکی که از نزدیکان شماست، بلند میشود و چند کلمهای حرف میزند. دوست دارید دربارهی شما چه بگوید؟ دربارهی نحوهی زندگی شما به عنوان یک پدر، مادر یا قهرمان و الگوی کودک؟ حرفها را بشنوید و به خاطر بسپارید.
اکنون بهترین دوست شما بلند میشود. این بار به سخنان او گوش دهید. به اینکه چگونه زندگی شما را میبیند و دستاوردهای شما را ذکر میکند. دقت کنید که چگونه شما را توصیف میکند. نه لزوماً به عنوان دوستی که اکنون هستید یا بودهاید، بلکه در نقش دوستی که همیشه میخواستید باشید. نگران این نباشید که چقدر این حرفها از خود واقعی شما دور است. سخنان او را گوش دهید. بشنوید و حرفها را به خاطر بسپارید.
اکنون به حرفهای پایانی گوش دهید و سپس توجه کنید که افراد داخل مهمانی با چه شعف و احترامی به شما مینگرند.
به حرفهای پایانی گوش دهید و به واکنش بدنتان به این سخنان توجه کنید. آیا احساس خاصی این سخنان در شما ایجاد کرده است؟ چند نفس عمیق بکشید و به حضور این احساسات در وجودتان فضا بدهید. به خودتان اجازه دهید این احساسات را تجربه کنید، همانگونه که هستند؛ لذت، اشتیاق، غم و هر احساس دیگری.
حالا اجازه دهید که تصویر به آرامی در پس ذهنتان محو شود. آگاهی خود را به لحظه حال بازگردانید. حضور خود را در اتاق احساس کنید و به صداهای اطرافتان توجه کنید. از تنفستان آگاه باشید و چند دم و باز دم را دنبال کنید. هر زمان که آماده بودید میتوانید چشمان خود را باز کنید.
قدم چهارم: پایش حرکت در جهت ارزشها
کاربر محترم، در این بخش شما قادر خواهید بود میزان حرکت در جهت ارزشهای خود را به طور منظم مورد ارزیابی قرار دهید.
کاربران گرامی، لطفاً همواره در جریان پیگیری ارزشها و اهداف خود این موضوع را در نظر داشته باشید که فرایند ایجاد تغییر در زندگی با فرایند حفظ تغییر دو مقوله و موضوع کاملاً مجزا هستند. در حقیقت دستیابی به هر یک از این دو مقوله نیازمند آگاهی و یادگیری راهکارها و مهارتهای متفاوتی است، بنابراین چنانچه در حفظ تغییرات و پیگیری اهداف و ارزشهای خود دچار اشکال شدید، کارشناسان ای-روان همواره در کنار شما خواهند بود و به روند رو به رشد شما تداوم خواهند بخشید.